• ۱۴۰۳ شنبه ۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5863 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۳ مهر

ضرورت تحول گفتماني نسبت به منزلت انسان و جان انسان

ابوالفضل فاتح

اندوه تلخ قرباني شدن ده‌ها كارگر هموطن در انفجار معدن طبس، قلب هر انساني را به درد مي‌آورد. كارگران نجيب معادن همچون كارگران كوره‌پزخانه‌ها، مجبور به پذيرش دشوار‌ترين مصائبند. آنان با بيشترين تلاش، كمترين بهره را از سرمايه‌هايي مي‌برند كه منافع اصلي‌اش عموما متوجه ديگران است. داستان غم‌انگيز وضعيت عدالت اجتماعي در كشورمان، پيچيده‌تر از آن است كه در اين چند كلمه بگنجد و نيازمند اصلاح از سرچشمه است. اگر تا سياستگذاري و اصلاح زيرساخت‌ها راه درازي است؛ اما آموزش كاربردي، ارتقای فرهنگ ايمني و قوانين نظارتي و پيشگيري چندان دشوار نيست. علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. وزارت، سازمان‌هاي ذي‌ربط و نظام مهندسي كشور مسووليت سنگيني دارند.  از بعدي ديگر، داستان معادن و حوادث كار نظير داستان سرمايه‌سوز حوادث جاده‌اي كشورمان، همچون بسياري ديگر از مسائل ريشه‌اي ما، نيازمند تحول فكري و گفتماني نسبت به دو منزلت مهم است: «منزلت انسان» و «منزلت جان» كه متاسفانه اهتمام هماهنگ به اين دو در جامعه و حكمراني ما و حتي گفتمان بسياري از نخبگان روحاني و دانشگاهي ما نازل است و ريشه بسياري از مصائب در همين نفهته است. 
عدالت در پوشش رسانه‌اي/ چرا مشاهير شهيدند و كارگران قرباني؟
گام‌هاي بسياري بايد برداشته شود، اما با اين مقدمه، آنچه از رسانه‌ها در اين مرحله انتظار مي‌رود، توجه دادن مستمر به منزلت والاي «انسان» و «جان انسان» و ترويج فرهنگ عدالت اجتماعي است. تا اين دو در جايگاه واقعي خود ننشينند، بسياري از عقب ماندگي‌ها و دشواري‌ها در سطوح خرد و كلان، از آزادي تا توسعه و تا امنيت و حقوق بشر و حقوق زن و كارگر و... حل نخواهد شد.  بنگريم در رسانه‌هاي‌مان تا اندازه چه دغدغه‌ها و حقوق انساني و شكاف‌ها و دردهاي طبقات ضعيف‌تر اجتماعي و اقتصادي را به واقع، و نه از سر مناقشات كم عمق سياسي مد‌نظر قرار مي‌دهيم؟ بنگريم در مجموع تيترها و يادداشت‌ها و فرصت‌ها و پوشش‌هاي رسانه‌اي و در روايت هايمان تا چه اندازه مشاهير برخوردار از ثروت و قدرت، و تا چه اندازه دغدغه‌هاي اقشار شريف اما كم‌بهره از مكنت، نظير معلمان و كارگران و كشاورزان و... جاي گرفته‌اند؟ چرا كارگري كه جان عزيزش را در كف دست مي‌گذارد تا با عرق جبين و كد يمين، لقمه نان حلالي به سفره كم‌رونق فرزندش و خانواده چشم براهش برساند را سلبريتي نمي‌دانيم، اما چه بسيار سرشناسان غرق در ناز و نعمت و قدرت، تيترهاي‌مان را اشغال كرده‌اند؟ حساب شهداي گلگون كفن ميهن به كنار، اما چرا اگر مسوول سياسي قدرتمندي يا شخص سرشناسي يا نماينده مجلسي در حادثه‌اي جان عزيزش قرباني شود، چنان تكريم مي‌شود و شهيد است، اما كارگر گمنامي كه براي همين كشور در اعماق زمين تلاش مي‌كند و جان نازنينش به آسمان پر مي‌كشد، صرفا قرباني است و شهيد خدمت خطاب نمي‌كنيم؟ چرا اگر فوتباليست مشهوري زخم كوچكي بردارد، آه از نهاد همه بر مي‌آيد و ده‌ها تيتر را به خود اختصاص مي‌دهد..

اما كارگري كه پاهاي رنج ديده‌اش در زير خروارها سنگ له شده است، به فراموشي سپرده مي‌شود؟ نمي‌گويم چرا آن هست، مي‌گويم چرا اين نيست و دليل اين تبعيض گفتماني چيست؟

تصحيح روايت‌ها و بازنمايي‌ها

مراقب روايت‌هاي‌مان درباره شرافت كار و كارگري و ضرورت تصحيح نگرش‌ها باشيم. بازنمايي تصوير كارگران و اقشار زحمتكش، اما محروم جامعه در روايت‌هاي رسانه‌اي از اهميت بسيار والايي برخوردار است. توقع بيشتر از رسانه‌هايي است كه تعلق قوي‌تري به جامعه مدني دارند. به خاطر داشته باشيم كارگر، يك كم‌سواد فرومانده در معيشت نيست، يك انسان پرتلاش و استوار است كه نقشي مهم در توسعه كشور ايفا مي‌كند و علاوه بر حقوق مادي، حفظ منزلت او از ضرورت‌هاي يك جامعه انساني، اخلاقي و مدرن است. بازنشسته يك انسان بيكار نيست، يك كوه تجربه و نقطه اتصال نسل‌ها است و بايد مغتنم دانسته شود و... آري، انسان‌ها مي‌توانند مراتب شغلي و سطح عملكردي متفاوتي داشته باشند، اما جامعه‌اي كه منزلت و كرامت انسان‌ها از شغل و مقام‌شان ناشي شود، بي‌ترديد جامعه توحيدي و انساني نيست. بيان پيشرو قرآن كريم را به يادآوريم كه فرمود: (إِن أكْرمكُمْ عِنْد‌الله أتْقاكُمْ) و به ياد آوريم كه كار و كارگري سيره پيامبران و ائمه هدي عليهم‌السلام بود. اگر متاسفانه فرهنگ رايج رسانه و ارزش‌هاي خبري در جهان امروز درگير مشاهير است، اما مي‌توان گوشه‌اي نيز به درد و رنج مردمان بي‌نام و نشان اين مرز و بوم اختصاص داد كه جوهر و جواهر جامعه‌اند.

تجربه كارتن‌خواب‌ها

روزنامه‌نگاران شريف ميهن، به توان تاثير‌گذاري رسانه در اصلاح گفتمان‌ها، نگرش‌ها و روش‌ها واقفند. به ياد مي‌آورم فرداي روزي كه در سطح شهر تهران دوربين‌هاي ساده خبرنگاران، كارتن‌خواب‌هاي محو شده در سياهي شب استخوان‌سوز زمستاني را تيتر اول رسانه‌ها كردند، چه غوغايي در شهر برخاست و چگونه سياستمداران به صف شدند تا بالشي زير سر كارتن‌خواب‌ها بگذارند. حساب حقيقت يا نمايش آن داستان چيز ديگري است، اما اگر مي‌خواهيم شاهد اين تلخي‌هاي جان سوز و دردهاي مكرر نباشيم، هر يك به سهم خود فرصتي به احياي انسان و جان در جهان و جامعه خود بر مبناي عدالت و انصاف بدهيم و در تغيير نگرش‌ها بكوشيم.

به سهم خود از صميم قلب، اين حادثه بسيار تلخ را تسليت عرض مي‌كنم و اميد دارم با بذل توجه و پذيرش مسووليت و اقدام مسوولانه، سرزمين عزيزمان، تلخكامي‌هاي كمتري را به خود ببيند. خداوند ارواح طيبه اين عزيزان آسماني را رحمت و به داغديدگان شكيبايي و آرامش عنايت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون